می گویند زمانی که سورنا سردار شجاع سپاه امپراتور ایران (( ارد دوم )) از جنگ بر می گشت به پیرزنی برخورد .
پیرزن به او گفت وقتی به جنگ می رفتی به چه دلبسته بودی ؟
گفت به هیچ ! تنها اندیشه ام نجات کشورم بود .
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
افزونه رایگان بسیار قدرتمند جهت عبور از محدودیتها (100% واقعی) | 0 | 1821 | admin |
دامنه رایگان | 0 | 1376 | admin |
دامنه رایگان دات ای ار ir. | 0 | 1250 | admin |
برای دیدن اسم عشقتان کلیک کنید! | 0 | 1175 | admin |
انسان عجیبی که بیشتر بدنش از چوب هستش | 0 | 223 | admin |
دختري كه با پرواز به هر سو مي رود | 0 | 196 | admin |
اگر كسي را دوست داري؟ | 0 | 187 | admin |
آواز فوق العاده تاثیرگذار بچه ۵ ساله افغان( فوق العادست ) | 0 | 220 | admin |
کتاب سرنوشت برای هر کسی چیزی نوشت | 0 | 202 | admin |
می گویند زمانی که سورنا سردار شجاع سپاه امپراتور ایران (( ارد دوم )) از جنگ بر می گشت به پیرزنی برخورد .
پیرزن به او گفت وقتی به جنگ می رفتی به چه دلبسته بودی ؟
گفت به هیچ ! تنها اندیشه ام نجات کشورم بود .